به جرأت میتوان گفت که عمر مالیات برابر با عمر ایجاد حکومت در تاریخ بشر است، به این معنا که همهی حکومتها، در هر نقطهای از جهان و در هر برههای از تاریخ، در یک نکته مشترک بودهاند و آن دریافت مالیات و هزینههای حکومت از مردم است. از دیگر سو کمتر حکومتی را میتوان یافت که مردم با رضایت تام و تمام به پرداخت مالیات به آن اقدام کرده باشند، اما به راستی چه دلایلی مردم را در این مورد در برابر حکومتها قرار داده است؟
به نظر میرسد که در ایران از قدیمترین دوران، دریافت مالیات از مردم، پایه و مبنای منطقی نداشته و صرفاً بر مبنای نیاز و انصاف حکومت وقت تعیین میشده، در حالی که عدالت حکم میکند که در تعیین میزان مالیات باید به دو عامل اساسی: نیازهای مالی حکومت برای انجام وظایف خود ـ از قبیل دفاع از امنیت مردم و قلمرو کشور در قدیم که اکنون ایجاد زیر ساختهای اقتصادی و انجام خدمات رفاهی برای مردم و مواردی از این دست نیز به آن اضافه شده است ـ و همچنین توان اقتصادی طبقات مختلف مردم کشور و میزان بهرهمندی آنان از امکانات، توجه شود.
با نگاهی کوتاه به تاریخ ایران مشاهده میشود که مطابق نقل مورخین در دوران باستان طبقات مرفه کشور با اینکه منابع اقتصادی و مناصب اصلی کشور را در دست داشتهاند، از دادن مالیات معاف بوده و به جای آنان طبقات متوسط و اقشار فرودست مجبور به پرداخت مالیات بودهاند. البته اغنیا نیز به نوعی مالیاتها مقطعی پرداخت میکردهاند، اما به هر حال میزان این مالیات به نوعی نبوده است که مشکلاتی برای آنان پدید آورد، در حالی که طبقات پایین در هر حال موظف به پرداخت مالیات بوده اند و پرداخت این مالیات در سالهایی که به علت خشکسالی و یا علل دیگر امکان برداشت محصول مناسب وجود نداشته برای کشاورزان مشکلات فراوانی ایجاد میکرده است.
دکتر زرین کوب با اینکه از نظارت دقیق داریوش بر اخذ مالیات از رعیت و اینکه این نظارت « رعیت را از استثمار و تعدی ساتراپها در امان نگهمیداشت »[i][1] سخن می گوید اما با این حال از « تعدی ساتراپها در اخذ مالیات » [ii][2] به عنوان یک عامل عمدهی سقوط امپراتوری هخامنشی در اواخر عمر آن سلسله یاد میکند و مینویسد که « در اخذ مالیاتها هم گه گاه چنان دقت و خشونتی میرفت که پردازندگان مالیات مجبور میشدند مزرعه و باغ و ملک خود را گرو بگذارند تا بتوانند حقوق مربوط به دولت را بپردازند. »[iii][3]
کریستن سن نیز مصارف دولت در عهد ساسانیان را عبارت از « هزینه جنگ و مخارج دربار و حقوق مستخدمین و سایر مصارفی که برای گردانیدن چرخ دولت و انجام امور عام المنفعه و آبادانی کشور و بنا و تعمیرات و ترعه و غیره » [iv][4] ذکر میکند و مینویسد که « مأمورین وصول در هنگام توزیع خراج و وصول آن اجحافات بسیار میکردند » [v][5]
در دوران بعد از اسلام نیز با توجه به عمر نسبتاً کوتاه حکومتها و اینکه هر از چندی حکومتی جدید تشکیل شده و بعد از اندک مدتی با ظهور یک مدعی جدید و بعد از جنگهایی چند دچار فروپاشی میشد، کمر تودهی مردم در زیر بار فشار تأمین اجباری هزینههای این جنگها خم میشد و حتی گاه ساکنان برخی از شهرها مجبور میشدند که در یک سال به علت دست به دست شدن حکومت میان مدعیان، مالیاتهای چند باره بپردازند و البته آنچه که مشخص است پرداخت این مالیاتها تنها برای رفع شر حاکمان وقت بوده است.
مردم ایران تا دورهی قاجار نیز به اجبار هزینههای خوشگذرانیها و بذل و بخششهای حاکمان، و یا هزینهی جنگهای متعدد برای سیر کردن عطش پایان ناپذیر آنان برای دستیابی به قلمروهای جدید را هر چند با تحمل فشار فراوان تأمین میکردهاند و در این دوره کار به جایی رسید که فرزندان آنان را نیز در ازای مالیات اسیر کرده و به بردگی فروختند.
رسم مقاطعه دادن مالیات نیز ستمی مضاعف را بر مردم تحمیل میکرد و کسانی که مالیات مردم یک شهر یا ایالت را به طور نقدی به شاه میپرداختند مختار بودند که هر چه بخواهند از مردم به زور بستانند و اجبار ظالمانهی مأموران اخذ مالیات در این دوران یکی از دلایل اساسی قیام مردم بر ضد استبداد دورهی قاجار به شمار میرود و شاید به همین علت باشد که طبقه تجار که در این میان تحت فشار شدیدی قرار داشت، در قیام مشروطیت از پایههای اصلی این قیام بوده و در آگاهی بخشی به تودههای مردم و نیز تأمین هزینههای این قیام نقشی در خور توجه ایفا کردند.
آیا نمیتوان تصور کرد که علت عدم تمایل مردم به پرداخت مالیات درآمد واقعی خود به حکومت ریشه در تاریخ دارد و اکنون نیز عدهای با داشتن درآمدهای کلان و استفادهی بیشتر از امکانات مادی کشور به روشهای گوناگون از زیر بار پرداخت مالیات میگریزند، و بار آنان را عدهای از اقشار حقوق بگیر جامعه باید بر دوش بکشند که پیش از دریافت حقوق باید مالیات دقیق درآمد اندک خود را به دولت تحویل دهند.
|